English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (8380 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
high stick U بالا بردن غیرمجاز چوب
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
stick U هریک از سه میله عمودی کریکت چوبدست اسکی
stick U چوب بازی هاکی
stick U چوب بازی
stick U گروه پرنده
stick U یک گروه چترباز که از یک دریا یک قسمت هواپیما به بیرون می پرند
stick to your last U برشته خود بجسبد
stick U وقفه
stick U تردیدکردن
stick U چسباندن
to stick up for U دفاع کردن از
he wants the stick U چوب میخواهد
stick out U متحمل شدن
stick around U درنگ کردن
to stick up U گردن فرازی کردن
to stick up U تندنوشتن
to stick up U مقاومت کردن
to stick up for U پشتی کردن
stick U تخته موج سواری شلاق
non-stick U ناچسبان
non-stick U ته لیز
non-stick U نچسب
non-stick U تفلون
non-stick U ناچسبنده
stick up U برجستگی داشتن
stick around U تاخیر کردن بانتظار چیزی بودن
stick out U جلو امدن
stick-on U چسبنده چسبناک
stick U سوراخ کردن نصب کردن
stick U الصاق کردن چوب
stick out U اصرار کردن
stick U عصا
stick U چماق
stick U وضع چسبندگی
to stick on [to] U چسباندن [روی چیزی]
stick U چسبناک
stick-up U برجستگی داشتن
stick-up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick up U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
stick U الصاق تاخیر
to stick something U چیزی را سفت و پابرجا بستن
stick out U پیش امدگی داشتن
stick around <idiom> U همین دوروبر منتظر ماندن
stick U پیچ درکار تحمل کردن
stick U چسبیدن
stick it out <idiom> U طاقت آوردن ،ادامه دادن
stick U فرورفتن
stick up <idiom> U دزدی مسلحانه
stick up for <idiom> U کمک کردن ،حمایت کردن
stick with <idiom> U دنبال کردن کاری
stick with <idiom> U ماندن با
stick to your last U یا از حدخود بیرون نگذارید
stick U گیر کردن گیر افتادن
stick (someone) with <idiom> U ترک چیز ناخوشایندی
walking stick U حشره راست بال امریکایی
stick check U دور کردن گوی از گوی دار بااستفاده از چوب
I always stick to my word. U من همیشه سر حرفم می ایستم
fish stick U فیله ماهی سرخ کرده
filter stick U لوله صافی دار
dipper stick U کاسه بیل
control stick U سیستم کنترل هواپیما بااستفاده از دسته دنده سیستم کنترل دستی
composing stick U قالب حروف چینی
buff stick U بدان پیچیده است و برای پرداخت کردن بکار میبرند
buff stick U چوبیکه چرم
walking stick U چوبدستی
walking stick U عصا
stick-ups U برجستگی داشتن
stick-ups U سرقت مسلحانه سربرافراشتن
green stick U شکستگی استخوان درکودکان بدان گونه که یک سوی استخوان شکسته سو
gun stick U سنبه تفنگ
gun stick U میل سمبه تفنگ
stick brush U قلم مو
size stick U قالب اندازه گیری
size stick U الت اندازه گیری پا
polo stick U چوگان
night stick U چوب باتون
night stick U باتون
job stick U سکان هدایت دسته فرمان
job stick U دسته بازی
ingot stick U شمشه
honing stick U سنگ تیغ تیزکنی
hiking stick U دسته اضافی سکان که خم میشود و در عین حال مسیررا تعیین میکند
stick bridge U پل دراز چوبی و فلزی کمکی برای رسیدن به گوی بیلیارد
stick one's neck out <idiom> U مورد حمایت قراردادن ،ریسک کردن
stick-in-the-mud <idiom> U گوشه عزلت برگزیدن
carrot and stick <idiom> U قول تنببیه وتشویق رایک جادادن
To stick out ones chest. U سینه خود را بیرون دادن
French stick U قرصدراز نازک نان
stick umbrella U چتردستهچوبی
stick eraser U چوبپاککن
shed stick U چوبنخ
quadruped stick U عصایچهارپایه
player's stick U چوببازیکنهاکی
stick to one's guns <idiom> U روی حرف خود ماندن
To drive all with the same stick . <proverb> U همه را با یک چوب راندن .
yard stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
yard stick U خط کش تاشو [ابزار]
yard stick U خط کش [ابزار]
gear stick U دسته دنده اتومبیل
stick shift U دسته دنده
shed stick U چوب هاف [چوبی است نازک تر از کوجی که برای جدا کردن تارها در موقع عبور دادن پود بکار می رود.]
to stick to one's guns U پای کاری محکم ایستادن
stick out a mile U مثل روز روشن بودن
ortho-stick U عصایهدایتگر
goalkeeper's stick U چوبدروازهبند
glue stick U چسبپمادی
to stick in ones gizzard U ناگواربودن
to stick to one's word U سر قول خود ایستادن
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
swagger stick U باتون
swagger stick U چوب دستی کوچک
stick to your work U بکار خود مشغول باشید
stick to the point U از موضوع خارج نشوید
stick plane U رنده با تیغه گرد
stick plane U رنده میله دار
to stick in the throat U درگلوگیرکردن
to stick like a leech U مانند کنه چسبیدن
folding stick U چسبدوطرفه
English stick U عصایانگلیسی
stick shifts U دندهی دستی
stick shift U دندهی دستی
stick insects U حشرهی چوب کبریت مانند
stick insect U حشرهی چوب کبریت مانند
shooting stick U صندلی جمعشو و متحرک
shooting stick U صندلی عصایی
pogo stick U چوب پای فنردار
joss stick U چوب جاس
stick glove U دستکش کلفت دروازه بان
stick-in-the-muds U ادم عقب مانده
stick-in-the-mud U بیعرضه
stick in the mud U محافظه کار
stick in the mud U ادم عقب مانده
stick in the mud U ادم کند
stick-in-the-mud U محافظه کار
stick-in-the-muds U بیعرضه
stick-in-the-muds U طفره رو
stick-in-the-muds U ادم کند
stick in the mud U بیعرضه
stick in the mud U طفره رو
stick-in-the-muds U محافظه کار
stick-in-the-mud U طفره رو
stick-in-the-mud U ادم عقب مانده
broom stick U دسته جاروب
stick-in-the-mud U ادم کند
controlled stick steering U دستگاه فرمان کنترل شده اهرم فرمان خودکار
The stamp doesnt stick. U این تمبر نمی چسبد
To stick a poster on the wall. U اعلان به دیوار چسباندن
controlled stick steering U دسته دنده خودکار
batten [shed stick] U کجی [چوب متحرک در دار که پود را در گره ها محکم می کند]
stick to (a story/the facts) <idiom> U وفادارماندن
short end (of the stick) <idiom> U غیر منصفانه
folding meter stick U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
folding meter stick U خط کش تاشو [ابزار]
folding meter stick U خط کش [ابزار]
stick and ball model U الگوی گلوله و میله
To stand firm. To stick to ones gun. U سفت وسخت ایستادن
To stick to the main topic ( issue ). U از موضوع اصلی خارج نشدن
folding meter stick [American] U خط کش جیبی [ابزار]
folding meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش [ابزار]
folding metre stick [British] U خط کش جیبی [ابزار]
double meter stick [American] U خط کش تاشو [ابزار]
double meter stick [American] U متر [وسیله اندازه گیری] [ابزار]
To stick (put,fix)up a notice (poster). U اعلان زدن
You must stick to your guns . You must take a firm stand in this matter. U پای این کار باید محکم بایستی
Dont stick your head out of the car window. U سرت را از پنجره اتوموبیل درنیار
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
high U سخت گران
high U بزرگ
you were then that high U ان وقت قد شما اینقدر بود انوقت به این قد بودید
very high U ارتفاع خیلی بالا
high-up U فردیباقدرتونفوذفراوان
high value U قیمتی
high U ضربه نزدیک به میله اول بولینگ
high U خیلی بزرگ
high U اولین کیلوبایت حافظه بالای مگابایت که توسط برنامه قابل استفاده است
high U وسیله با کیفیت بالا و مشخصات خوب
high U وسیله گران یا با کارایی بالا
high U فضای حافظه بین کیلوبایت و مگابایت
high U رقمی با بزرگترین وزن در یک عدد
high U زبان سطح بالا
high U روش ذخیره سازی اطلاعات فایل که از DOS-MS FAT سریع تر و انعط اف پذیرتر است
high U ت
high U برنامه ضروری و مهم که بیش از سایرین پردازش میشود
high U دادن درجه دقت بالا یا داشتن مشخصات زیاد
high U عملی که در آن افزودن رقم نقل به جمع کننده باعث رقم نقلی خروجی شود
high U معادل وضعیت درست در منط ق یا 1
high (1 9 to 36) U بلند
high U واچرخه
high U عظیم
high value U گران قیمت
high U متعال رشید
high U عالی
about as high U تقریبا` همان اندازه بلند
high U اندکی فاسد
high U بوگرفته
high U باصدای بلند
high U تند زیاد باصدای زیر
high U متکبرانه
Recent search history Forum search
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2high dimentional task solution space
2high dimentional task solution space
1it exists as a series of acidic ,yellow to black macromolecules of unknown but high molecular weight
1 جمله بسازید . BROOM ---MOON----NOODLE ببخشید با کلمات
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com